دکتر سریع القلم در کانون زبان ایران:

راکفلر گفت این روزها چه کتابی می خوانی؟/ اوباما گفت: سه کارمند ایرانی کاخ سفید، همیشه با ابهت راه می رفتند/ سه ماه تمرین می کنم تا ۷ دقیقه در داووس سخنرانی کنم/ کانون زبان ایران گروهی فوق العاده تخصصی است

دکتر محمود سریع القلم، دکتر سریع القلم،کانون زبان ایران,کانون زبان,کانون,آموزشگاه زبان انگلیسی,آموزشگاه زبان,موسسه آموزش زبان,قدیمی ترین موسسه آموزش زبان,معتبرترین آموزشگاه زبان ایران
«دکتر محمود سریع القلم را می توان استاد توسعه‌ی عقلانیت در ایران دانست. کارهایی که در نزدیک به چهار دهه گذشته در ایران کرده است، موید این است که به حرف هایی که می زند عمل می کند و عامل به کتاب ها، نوشته ها و سخنرانی های خویش است. هفته گذشته به دعوت دکتر مهدی ذوالفقاری رییس کانون زبان ایران فرصت بزرگی برای اعضای کانون زبان ایران پیش آمد تا میزبان ایشان باشیم و طی کمتر از دو ساعتی که در خدمت ایشان بودیم هزاران نکته یاد گرفتیم. متنی که در ادامه می آید سخنرانی ایشان در جمع معاونین و مدیران کانون زبان ایران است در اختیار شما مخاطبان عزیز قرار می گیرد.»

 سلام عرض میکنم خدمت شما، بعد از ظهرتون بخیر، خیلی تشکر میکنم از حضرتعالی که بنده را دعوت کردید، در همین دو ساعتی که در این جا بودم خیلی آموخته ام که چه تشکیلات عظیمی این جا هست و خیلی خوشحالم که گروهی فوق العاده تخصصی در این جا مشغول به کار هستند.

من با آقای دکتر (ذوالفقاریِ رییس کانون زبان ایران)، قبلا صحبت کردم که در رابطه با چه موضوعی من صحبت کنم که احیانا برای شما بتواند مفید باشد با تبادل نظری که با ایشون کردم به نظرم رسید که خیلی هم وقت شما را نمیگیرم و بیشتر علاقه مندم تا با هم دیالوگی داشته باشیم و صحبت کنیم و اگر من نظری داشتم خدمت شما بگویم و روی چند نکته به صورت تسلسلی بحث کنم.

زیربنای تغییر فکر است
من هم به دلایل تحصیلی و هم تجربی مبنای تغییر را فکر می دانم. یعنی هر فردی مساوی است با مقداری که فرصت میکند تا فکر کند. یکی از تجربیات خیلی مهمی که من دارم و خیلی ها را در این دنیا ملاقات کرده ام اولین سوالی که از آدم می پرسند این است که شما این روزها چه کتابی می خوانید؟ اخیرا هم دیدم فضا نسبتا باز شده جرات کردم و یک جمله ای را گفتم و آن این است که شاید بهترین ملاقات بین المللی که من داشتم با دیوید راکفلر بوده که تا نشستیم از من پرسید شما چه کتابی این روزها می خوانید؟ شما فکر کنید که یک فردی در آن جایگاه و تشکیلات و امکاناتی که دارند به من گفت شما برای فهم این نظام بین الملل موجود کدام کتاب را توصیه می کنید من بخوانم؟ و خیلی افراد دیگر که من فرصت کردم با آن ها صحبت کنم شاید بر اساس طبقه بندی که در ذهنم دارم دومین، جالب ترین و ماندنی ترین مکالمه ای که من در دنیا داشته بعد از راکفلر با خانم مرکل بوده است. این ها عموما دنبال تغییر فکری هستند و می گویند متدهایمان را عوض کنیم، رهیافت هایمان را عوض کنیم، تا فکر عوض نشود عمل هم عوض نخواهد شد.

کلا بشر یک گرفتاری که دارد این است که 90 درصد از آن چه را که به آن عمل می کند در ناخودآگاهش هست. «تواین بی» یک جملۀ خیلی مهمی دارد و می گوید مهمترین کاری که یک حکومت می تواند انجام دهد این است که ناخودآگاه افراد را فعال کند. ناخودآگاه را به هم بریزد تا این که با ساماندهی مجدد ناخودآگاه آدم ها متد و رفتار و اندیشه هایشان را بتوانند عوض کنند. این نکته یک ما بود.

دکتر سریع القلم در کانون زبان ایران:

ایرانی ها برای بین المللی و جهانی شدن نیازی به آموزش سیستماتیک ندارند
نکته دوم این است که کشور ما کشوری کهن و قدیمی است، فراز و نشیب های زیادی داشته و در یک جغرافیای خیلی پیچیده ای بوده است. من تصورم این است که یک فکری در کشور ما جاری بوده برای سال ها که دچار چالش های جدی است و من حدس میزنم که زیر دو دهه بسیاری از اندیشه های موجود در کشور ما متحول خواهد شد. نه از روی اختیار بلکه از روی اجبار، و آن به خاطر این است که جامعه بسیاری از این متدها و اندیشه ها را نمی پسندد، خدمت آقای دکتر عرض میکردم که یک بار نخست وزیر چین به من می گفت ما برای این که مردمان را جهانی کنیم و به آن ها بگوییم که در بیزینس، آموزش و سازمان های بین المللی و ... با دنیا باید کار کنید، باید آن ها را خیلی آموزش می دادیم تا آن ها را جهانی کنیم. اما تلقی من این است که اصلا نیاز به این نوع آموزش در ایران وجود ندارد چرا که ایرانیان جهانی هستند یعنی ایرانی خیلی دنیا را دوست دارد، زندگی را دوست دارد و برخلاف چینی ها که درون گرا هستند ایرانی برون گرا هستند و این میل به برون گرایی و کشف کشورهای دیگر خودبه خود یک محرکۀ اساسی برای تغییر در ایران خواهد بود.
معمولا هم در تاریخ کشورها هر اندیشه ای یک منحنی دارد یک منحنی به یک نقطه ثباتی میرسد و بستگی به این دارد که آن نقطه ثبات چه زمان و دوره ای است بعضی جاها 20 سال و بعضی دیگر یک قرن است.
مثلا فرض کنید که الان آمریکایی ها بعد از 40 سال تمرین با ایدۀ دموکراسی این را گذاشتند کنار و فهمیدند که آمریکا مسئول دموکراسی در جهان نیست. بعد از تجربۀ تلخ افغانستان و عراق الان در تمام فراکسیون های حاکمیت آمریکا رژیم چنج و ترویج دموکراسی تعطیل شده است. می گویند که ما اشتباه کرده ام و ما چنین مسئولیتی را نداریم. می خواهم بگویم که هر اندیشه ای یک دوره ای دارد و بستگی دارد که آن عامل آن اندیشه چقدر آمادگی دارد که عوض شود، بهتر شود، یاد بگیرد و تغییر پیدا کند.

دکتر سریع القلم در کانون زبان ایران:

برای تغییر باید در معرض تغییر قرار گرفت
نکته سوم این است که ما چقدر در معرض قرار میگیریم؟ در معرض تغییر. من وقتی بچه هایم کوچک بودند خیلی کوچک مثلا 5، 6 سال، معمولا دانشگاهی ها وقتی مقاله ای می نویسند یک کتابی می نویسند و یا یک جایی میروند درس می دهند یک درآمد اضافی پیدا می کنند در فرهنگ عمومی ما ایرانی ها ما مثلا ماشین مان را بهتر می کنیم، خانه مان را بزرگتر می کنیم من تقریبا تمام آن اضافه درآمدهایی را که داشتم بچه هایم را به سفر می بردم. وقتی آن ها 18 سالشان شد هر کدام 25 کشور را رفته بودند، چرا؟ من میخواستم این ها به جهان سینرامایی نگاه کنند می خواستم این ها ببینند سنگاپور چه جور جایی است؟ هند چه خبر است؟ در یونان چه می گذرد و این فکر سینرامایی شود. چون سن هر چقدر کمتر باشد رسوبات آن می ماند در ذهن بچه و این بتواند مقایسه کند. من فکر می کنم بزرگترین خدمتی که یک پدر و مادر، یک حکومت، رییس یک موسسه، یک بنگاه اقتصادی می تواند به پرسنل خود بکند این است که فرصت مقایسه کردن پیدا کنند، انسان با فرصت مقایسه کردن است که رشد پیدا می کند. اگر فکر انسان را عوض می کند و اگر با فکر انسان اصلاح می شود حالا باید ببینیم ابزار این که این فکر اصلاح می شود چیست؟ یکی از آن این لغت قشنگ انگلیسی است که می گویند آدمی باید اکسپوژر داشته باشد. در فارسی می توانیم بگوییم در معرض قرار گرفتن. هر چقدر ما در معرض قرار بگیریم بیشتر رشد می کنیم شما حتما شنیده اید که در اروپا یک نفر که لیسانس می گیرد اصلا جزو فرهنگشان است که یک سال از آن 4 سال به کشور دیگری می رود مثلا اگر یک اسپانیایی است یک سال میرود ایتالیا یا می رود آلمان در آن یک سال یک زبان دیگر را یاد می گیرد و اکسپوز می شود. این در معرض قرار گرفتن فکر را فعال می کند، یعنی اگر دنبال مکانیزمهای زیر و رو کردن و به هم ریختن حتی باشیم چقدر ما اکسپوز می شیم.
من معتقدم که ایرانی ها چون به این دنیا علاقه دارند، به سفر علاقه دارند و به فهم جهان علاقه دارند باید دید که آیا در آیندۀ نزدیک ما چقدر فرصت های اکسپوژر خواهیم داشت. چون ما در یک لایۀ ذهنی مان جهانی هستیم و حالا باید ببینیم این امکانات چگونه به وجود می آید که بخواهیم آن تغییر را ایجاد بکنیم. تا آن جایی که من مغز ایرانی را فهمیدم و باز کردم و سعی کردم تا بفهمم ایرانی ها آن جایی که سیستم هست آن را خوب یاد می گیرند برای همین هست که ما انقدر مهندس داریم زیرا در مهندسی سیستم هست، پزشکی سیستم هست اما ایرانی ها در ایجاد سیستم مشکل دارند و این که ما بتوانیم یک شهر را مدیریت کنیم و بتوانیم سیاست خارجی مان را مدیریت کنیم این از ذهن ما تراوش می کند و در این قسمت ها ما مشکل داریم.
اگر ما بخواهیم که این آفت را درمان کنیم من نزدیک سی سال هست که دارم این کار را می کنم تنها راهش را «در معرض قرار گرفتن» می دانم. یک زمانی هست که ملتی خودش با مطالعه و اینها عوض می شود اما این راه طولانی است اما با بین المللی شدن و جهانی شدن آن راه کوتاهتر می شود. برای همین هست که من به عنوان یک شهروند امیدوارم که آن فضای بین المللی در کشور ما ایجاد شود و ما ایرانی ها بتوانیم با دنیا کار کنیم.

دکتر سریع القلم در کانون زبان ایران:

ایرانی ها نیازی به اثبات خودشان ندارند
یک تجربۀ دیگری که من دارم که شاید بتواند کمک کند و امید بدهد به این که این اتفاق بیفتد و آن دوره ای که ما وارد فاز دیگری از جهانی شویم این است که اگر ایران تصمیم بگیرد که با دنیا تعامل کند من معتقدم زیر 5 سال چهرۀ جهانی نسبت به ایران ارتقا پیدا می کند. چرا؟ زیرا آن هایی که در دنیا دارند تصمیم میگیرند، فکر می کنند، قلم میزنند و سردبیر هستند و در وبسایت ها کار میکنند تاریخ ما را نسبتا خوب می دانند.
من در محافل بین المللی شخصا تجربه کرده ام که مثلا یک نخست وزیری، یک رییس جمهوری و یک آدم شاخصی در دنیا به من گفته است که در این جلسه تو یک نفر ایرانی یک طرف و 22 عرب یک طرف دیگر. این است که شماها چرا وارد این جهان نمی شوید؟ اگر شما بیایید یک دنیای دیگری می شود. مثلا در ژاپن علی رغم همۀ تبلیغات خیلی دید مثبتی از ما ایرانی ها دارند. سه کشوری که مقام اول را دارند، مصر، هند و ژاپن است و من فکر می کنم که بقیه خیلی راحت خودشان را منطبق می کنند برخلاف چینی ها که باید آموزش می دیدند و خودشان را به دنیا اثبات می کردند ایرانی ها نیازی به اثبات خودشان ندارند.
یک بار من در یک موسسه ای در آمریکا صحبت میکردم که اوباما هم در آن جا بود. اوباما کنار من نشسته بود و در سوال و جواب گفت وقتی که من رییس جمهور بودم 23 ملیت در کاخ سفید کار می کردند، سه نفر ایرانی هم داشتیم که همیشه با ابهت راه می رفتند و حس خاصی نسبت به خودشان داشتند یعنی می خواهم بگویم که این زمینه ها خیلی مهیا است و چهره خیلی سریع می تواند اصلاح شود.

دکتر سریع القلم در کانون زبان ایران:

زبان؛ مهمترین ابزار ورود به جهان جدید است
نکته پنجم این است که مهمترین لازمۀ ورود به این جهان زبان است، من همۀ این ها را گفتم تا به این جا برسم، من هشت سالم بود در دهۀ 40 شمسی که مادرم به من گفت که آینده از آن کسی است که زبان انگلیسی بداند. من خیلی کوچک بودم و زمانی که میخواستم اتوبوس سوار بشم اتوبوس های قدیم پله هایشان بلند بود و من مجبور بودم تا دستم را روی پله بگذارم و از پله بالا بروم اما مادرم میگفت که باید بروی. بعد از این که من 11 سالم بود و به زبان انگلیسی خیلی خوب آشنا شده بودم مادرم گفت که حالا باید زبان فرانسه را شروع کنی.
زبان به قدری تعیین کننده است در زندگی انسان که دنیاهای جدیدی را انسان کشف می کند. شاید آقای دکتر بدانند من در هر کلاسی که درس بدهم در هر جا به همه می گویم که شما باید بروید و زبان انگلیسی تان را مثل فارسی کنید. یک دانشجویی من داشتم ایشون از یک خانوادۀ خیلی محرومی بود من سرکلاس این موضوع را گفتم و او خیلی جدی گرفت زبان را، او شب ها نزدیک دانشگاه شهید بهشتی کار می کرد تا بتواند پول تو جیبی اش را در بیاورد و به من میگفت من تا صبح زبان می خوانم این صحبت برای اوایل دهه 90 است و بعد از 4 سال من واقعا متحیر شدم که انقدر به زبان انگلیسی مسلط شده است در این زمان فوق لیسانس در روابط بین الملل گرفت و من کمکش کردم و الان با بورسیه کامل در آمریکا دکتری می خواند. به خاطر زبان، خیلی حرفه ای مطلب می نویسد یک نفر عزم داشت و این کار را در زندگی اش کرد.

دکتر سریع القلم در کانون زبان ایران:

ساختار زبان انگلیسی تفکر منطقی را به فرد می آموزد
نکته ششم، من چون از بچگی با زبان انگلیسی و مقداری فرانسه آشنایی داشتم و کار کردم معتقدم اگر کسی زبان انگلیسی را در کنار زبان مادری خود یاد بگیرد می تواند تفکر منطقی را بهتر یاد بگیرد، چون زبان انگلیسی زبان زنده ای است، مرتب در حال واژه سازی هستند و من چون بخشی از فعالیتم و نوشتنم به انگلیسی است بعضی وقت ها 20 ایمیلی بین من و ادیتور مقاله رد و بدل می شود و سر یک واژه با هم بحث میکنیم. او می گوید این معنا را اینجا می دهد و من میگویم نه من معنای مستقیم تری میخواهم از آن استخراج کنم. زبان انگلیسی شما را مجبور میکند که متمرکز حرف بزنید. شما یک پاراگراف که به انگلیسی می نویسید باید جملۀ اول مقدمه، جملات بعدی پرورش آن مقدمه، جملۀ آخر نتیجه گیری آن باشد، شما را مجبور می کنند که به این شکل بنویسید. خدمت آقای دکتر (ذوالفقاری)‌ می گفتم که در داووس در سوییس شما هفت دقیقه وقت دارید بگویید که در یک سال آینده ساختار قدرت و ثروت جهان به کجا دارد می رود. من سه ماه در خانه تمرین می کنم تا این که آن هفت دقیقه را آماده کنم. شما با زبان انگلیسی می توانید 7 دقیقه متمرکز صحبت کنید. زبان انگلیسی آدم را متمرکز می کند، حساس به واژه ها می کند، به کلام انسان ساختار می دهد، آدمی تقدم و تاخر را در صحبت کردن متوجه می شود و بعد متوجه است که وقتی من دارم یک ایده ای را پرورش می دهم مثل یک لوزی یک جا جمعش کنم که آن شنونده بتواند یک جمله از من بشنود که کل آن مطلب آن جا پرورش پیدا کرده است.
من در دانشگاه که درس میدهم تقریبا نصف کلاس به زبان انگلیسی و فرانسه است. یعنی واژگان و مباحث به این دو زبان است. من برای این که بگویم چقدر زبان همیشه برایم مهم بوده است برای بچه هایم وقتی دخترم خیلی کوچک بود و کلاس اول بود من گفتم چقدر باید او را به مدرسه ببریم تا زبان را بیاموزد؟ با خودم گفتم می خواهم یک کار اساسی انجام بدهم و به فرصت مطالعاتی میروم و دخترم را به دبستان میگذارم و این کار را کردم. کلاس دوم به آمریکا رفتیم و خیلی هم مطالعه کردم که کدام شهر، کدام محله و کدام مدرسه برود که جای مناسبی باشد. دخترم سه ماه هیچ چیزی نگفت در مدرسه، سکوت مطلق و یک دفعه شروع کرد به حرف زدن و بعد از یک سال زبان انگلیسی در هشت سالگی تمام شد.
تجربیات شخصی خودم را با شما به اشتراک می گذارم تا بگویم چقدر زبان کلیدی است و چقدر شما کار مهمی انجام می دهید. واقعا من امروز از یک جنبه بسیار متاثر شدم که شناخت از این موسسه خیلی کم است در کشور و ای کاش که یک گروهی تشکیل شوند و افکار عمومی را شکل دهند که شما هر چند نفر که در این جا درس می خوانند 10 برابر شود و یعنی حجم کار شما زیاد شود. من خدمت آقای دکتر پیشنهادی داشتم و گفتم شما با اتاق بازرگانی تماس بگیرید، در حال حاضر بخشی از فعالیت‌های من با شرکت‌ها است و می دانم که خیلی از آن ها زبان بلد نیستند و اگر دوره هایی برای آن ها گذاشته شود با استقبال زیادی روبرو خواهد شد. اگر شما یک گروه حرفه ای بگذارید و در مورد جزئیات برنامه ریزی و فکر کنید حدس میزنم که در کل کشور شما مخاطبان زیادی را در بیزینس در بین مدیران میانسال و خیلی جوان خواهید داشت. این افراد عموما زبان بلد نیستند.
زبان انگلیسی زبانی کاربردی تر نسبت به آلمانی و ایتالیایی یا فرانسوی است زیرا زبان جهانی است. خواستم عرض کنم که زبان فقط یک روش معاشرت نیست بلکه یک طرز تفکر است. من در کارنامه 37 ساله ام در ایران یک بار هم ترجمه نکردم و گفته ام که ترجمه یعنی چه و آدم باید مطلب را به اصلش بخواند دانشجویانم را هم به همین موضوع تشویق کردم و درکلاس هایم هم از کتاب های انگلیسی و فرانسه استفاده میکنم. به خاطر این که نظام فکری بسیار مهم است.

اهمیت زبان برای من همیشه از این جنبه بوده است که چگونه می توانم نظرم فکری پیدا کنم و مجبور می کنم دانشجو را که تا می تواند انگلیسی و فرانسه بخواند. می گویم فقط این نیست که شما دارید در مورد اقتصاد اروپا می خوانید شما باید نظم فکری پیدا کنید، ذهن شما باید یک، دو، سه، چهار بشود. من یک تکلیفی در دانشگاه به دانشجویانم می دهم و نمی دانم واکنش شما چه خواهد بود، در دوره دکتری روز اول و ساعت اول که دانشجو سر کلاس می آید می گویم برای هفته آینده که به کلاس می آیید یک تکلیف دارید و آن این است که 50 صفحه در مورد خودتان بنویسید و بیاورید، 49 صفحه قبول نیست، دابل اسپیس هم قبول نیست، تکرار هم نباید در آن باشد و درشت هم نباید بنویسید و تایپ شده باشد. تجربۀ 25 ساله من این است که آن ها هفته بعد می آیند و می گویند از صفحۀ دوم به بعد نتوانستیم جلوتر برویم! سن بین 30 تا 40 معمولا، اما این ها را من در طول ترم آموزش می دهم تا بتوانند آن 50 صفحه را بنویسند که کی هستند؟ روحی، فکری، عقلی و ... اما بیشترین تاکیدم بر روی این است که این ها نظم فکری پیدا کنند و بعد به آن ها یکسری مطالب می دهم که بخوانند. مثلا نوشته هایی از اوپن هایمر میدهم چون در نظم فکری حرف های عجیب و غریبی دارد. این پراکندگی ذهن ما در زندگی ما بسیار نقش دارد، در اوضاع کشور بسیار نقش دارد از نحوۀ رانندگی ما گرفته تا نحوۀ مدیریت
تمرین دیگری که من با دانشجویانم انجام میدهم این است که از آن ها می خواهم بگویند که «یکِ» زندگی شان چیست؟ هدف اصلی زندگی شان چیست؟ بعد به آن ها چند مقاله میدهم تا بخوانند و کشف کنند که یک زندگی شان چیست؟ اگر کسی در 22 سالگی بفهمد که یکِ زندگی اش چیست خیلی می تواند رشد کند و زندگی اش جهت و برنامه پیدا خواهد کرد. من قصدم از طرح این مباحث این است که اگر شما می توانید لابه لای این کار بزرگی که دارید انجام می دهید این نوع مباحث را هم بیاورید. یعنی این افراد هم دارند یک زبان یاد میگیرند و هم این که طرز تفکر یاد می گیرند چون شما دارید زبان های زنده دنیا را آموزش میدهید. چون من خودم این کار را در دانشگاه انجام میدهم به عنوان یک دوست به شما توصیه می کنم. اگر نظم فکری نباشد ایرباس 380 تولید نمی شود، 41 کیلومتر کابل در آن است، شاهکار مهندسی است، 600 تن بار، 17 ساعت پرواز با 700 نفر، اگر نظم فکری نباشد این تولید نخواهد شد. الان حاشیه خطای موشک هایی که آمریکایی ها دارند کار میکنند بین 10 تا 20 سانت است، به بخش های سیاسی آن کاری نداریم اما نظم فکری می خواهد.

من می‌خواهم بگویم با زبان چینی آشنایی ندارم اما با اقتصاد چین، با مدیریت در چین و جامعه و مغز چینی آشنایی دارم. نمی دانم که دوستان چقدر فرصت کرده اند که در مورد کنفسیوس بخوانند، کنفسیوس یک آدم فوق العاده منظم فکری است، یک، دو، سه و چهار دارد و این در فرهنگ چینی جاری شده است. اگر این نبود چین نمی توانست 19 تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی داشته باشد. یعنی آن یک مقدار زبان هم هست چون زبان روش تفکر است.

دکتر سریع القلم در کانون زبان ایران:

زبان منبع مهم آموزش عقلانیت است
یک نکتۀ دیگر که باید عرض کنم این است که زبان یک منبع مهم آموزش عقلانیت است به خصوص زبان هایی که شما دارید. این زبان هایی که شما آموزش می دهید احساسات انسان را می آورد و سر جای خودش تنظیم می کند نه این که آدم همیشه احساساتی باشد، همیشه متعصب باشد همیشه کارهای را بکند که دور از محاسبه و سود و زیان است. من فکر می کنم هر چقدر زودتر آدم با این زبان ها آشنا شود نظام فکری اش منظم تر خواهد شد و بعد این در زندگی و همۀ کارهایش موثر خواهد بود. چه جوری می شود که یک نفر را زمان شناس کرد که بداند که بین ساعت 8 و 8 و یک دقیقه یک تفاوتی وجود دارد و اگر قولی به کسی می دهد همان موقع آن را انجام دهد. این ها ارتباط با زبان دارد و اصلا ما ایرانی های می گوییم فردا عصر همدیگر را ببینیم اما آلمانی ها می گویند من فردا ساعت 5 بعدازظهر جلوی درب آبی رنگ فلان کافی شاپ شما را می بینم. به خاطر این که آلمانی زبان منظمی است.
من نمی گویم که شما چنین رسالتی را درکانون زبان ایران دارید چرا که کار بسیار سنگینی است. اما می خواهم بگویم که شما چقدر کار بزرگی انجام میدهید و شاید فقط مسئله این نیست که یک نفر 4 تا سوال کند وقتی جایی میرود یا متنی را ترجمه کند و یا کتابی را بتواند بخواند، نه خیلی بالاتر از این ها است، یک شخصیت جدید پیدا می کند و دنیا را به یک شکل دیگر تعریف می کند وقتی زبان جدیدی را یاد میگیرد. من توصیه میکنم اگر برای شما به دلایل مختلف اداری، سازمانی و اجتماعی وجود دارد تا میتوانید در دورۀ دبستان آموزش دهید. زیرا هر چه زودتر این بچه ها یاد بگیرند و با چارچوب های جدید آشنا شوند. به هر حال کار من یک مقدار از کاری که شما انجام میدهید دور است اما چون دکتر فرمودند که یک صحبتی با هم داشته باشیم تلاش کردم تا یک حلقۀ وصلی پیدا کنم تا بتوانیم چند کلمه با هم صحبت کنیم و از این که وقت شما را تلف کردم عذرخواهی میکنم، خوشحال می شوم اگر خواستید تبادل نظر داشته باشیم.

۲۸ مهر ۱۴۰۳ ۱۳:۲۵
تعداد بازدید : ۱,۷۶۸
Loading
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.
 

درباره ما

کانون زبان ایران به عنوان معتبرترین، قدیمی‌ترین و بزرگترین مؤسسه‌ آموزش زبان‌های خارجی در ایران از سال 1304 تحت عنوان انجمن ایران و آمریکا در تهران شروع به فعالیت کرده است. ادامه...